خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی
اوّل ورا نوازند با اشک و سوز و آهی

دریای عفو جوشد از اشک مستمندی
اوراق جرم سوزد از آه صبح‌گاهی

این‌جا گناه بخشند؛ کوهی به کاه بخشند
بیچاره من که با خود ناورده پرّ کاهی

ای وای اگر برای افشای هر گناهم
گردند روز محشر هر عضو من گواهی

هرچند روسیاهم؛ با آن‌همه گناهم
مشتاق یک نگاهم؛ مولای من نگاهی

بار گناه سنگین؛ ره منتهی به بن‌بست
در پیش رو ندارم جز باب توبه، راهی

از من گنه بود زشت؛ از توست عفو، زیبا
ای عفو از تو زیبا! العفو یا الهی

تن خسته؛ پا شکسته؛ در ها تمام بسته
جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی

عمری گناه کردم؛ دل را سیاه کردم
من اشتباه کردم؛ یا رب چه اشتباهی

آلودگی دل را با اشک توبه شویم
تا در دلم نماند آثاری از گناهی

با کثرت گناهم، مپسند روسیاهم
که‌آورده‌ام علی را در عین روسیاهی

مهر علی‌ست میثم؛ مهر نجات عالم
بی حبّ او نباشد طاعات، جز تباهی